مناظره اخیر میان حجج اسلام حامد کاشانی و عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، غبار از آینهای زدود و حقیقتی تلخ را پیش چشمان جامعه دینی ما قرار داد. موج گستردهای از غیرت و تحسین در برابر دفاع مستند و عالمانه از حریم فاطمی نشان داد رگهای این مکتب همچنان از خون حب اهلبیت(ع) گرم است. اما این رویداد مبارک، پرسشی بزرگتر را به میان آورد: آیا عیار غیرت دینی ما همواره یکسان است یا براساس دستهبندی گروهی و جناحی و پایگاه اجتماعی تغییر میکند؟ این نوشتار نه برای تخریب، که برای آسیبشناسی این درد جمعی است؛ دردی به نام «استاندارد دوگانه» که میرود تا اصالت دفاع مقدس ما از حریم آلالله(ع) را مخدوش کند.
غیرت گزینشی؛ دفاع از حق یا قبیله؟
وقتی فردی در جایگاه یک روحانی، با استدلالهایی سست، بنیان یکی از مسلمات تاریخی و هویتی تشیع را به چالش میکشد، وظیفه هر شیعه غیوری است که با منطق و برهان به میدان آید. این یک تکلیف ایمانی است. اما آزمون اصلی زمانی آغاز میشود که تعدی به حریم اهلبیت(ع)، نه از اردوگاه رقیب، بلکه از قلب جبهه خودی صورت میگیرد؛ آنگاه که سخنرانی پرمخاطب، با تکیه بر طرفداران انبوه خود برای جذابیت کلام یا از سر جهل، شأن امام معصوم(ع) را تا حد بیان شوخیهایی تنزل میدهد که با عصمت و طهارت آن بزرگواران فرسنگها فاصله دارد. اینجاست که سؤال بنیادین رخ مینماید: چرا فریادهایی که علیه یک منتقد بلند میشود، در برابر خطای فردی که یا از خود میدانیم یا از لشکر سایبریاش واهمه داریم به نجواهایی ترسان یا سکوتی سنگین بدل میشود؟ سکوتی که گاه با عنوان مصلحتاندیشی یا مسامحهگری توجیه میشود. در صورتی که قرآن کریم به ما آموخته است عدالت، اصلی بیقید و شرط است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَیٰ أَنفُسِکُمْ» (نساء، ۱۳۵)؛ «ای اهل ایمان، همواره به عدالت قیام کنید و برای خدا شهادت دهید، هرچند به زیان خودتان باشد». اگر عدالت ایجاب میکند علیه خود شهادت دهیم، به طریق اولی باید در برابر خطای همسنگرانمان نیز ساکت نمانیم.
تحریف معنوی؛ جراحتی عمیقتر از انکار
استاد شهید مطهری در کتاب گرانسنگ «حماسه حسینی» به درستی هشدار میدهد خطر «تحریف معنوی» به مراتب از «تحریف لفظی» بیشتر است. تحریف لفظی، انکار یک واقعه است؛ کاری که آقای اردستانی در مناظره به سمت آن رفت. اما تحریف معنوی، حفظ ظاهر واقعه اما تهی کردن آن از روح و حقیقتش است. انتساب شوخیهای سخیف و دون شأن به امام معصوم، مصداق بارز همین تحریف معنوی است. این نگاه، امام را از جایگاه «اسوه حسنه» و الگوی کامل انسانیت، به سطح یک فرد معمولی با ضعفهای گفتاری پایین میکشد. این جراحت، عمیقتر از انکار یک واقعه تاریخی است، زیرا اصل و اساس «الگو بودن» امام را مخدوش میکند. اگر امام نیز چنین سخن بگوید، دیگر چه نیازی به پیروی از او است؟ سکوت در برابر این تحریف معنوی، به بهانه اینکه گویندهاش قصد بدی نداشته و... خیانتی بزرگ به مکتب است؛ چرا که اولی ریشه را میزند و دومی، شاخه را. اشاره دلسوزانه برخی بزرگان و علما در چنین مواقعی، نباید در هیاهوی طرفداریهای کورکورانه گم شود.
اخلاق دفاع؛ با منطق امیرالمؤمنین(ع)، نه با عصبیت معاویه
و اما مصیبت بزرگتر، روش دفاع برخی از هواداران است. در هر دو ماجرا، شاهد بودیم فضای مجازی به جای آنکه عرصه تبیین عالمانه باشد، به میدان فحاشی، تهمت و ارعاب تبدیل شد. این آفت، در دفاع از چهرههای به اصطلاح مدافع حریم اهلبیت(ع) به اوج خود میرسد و هر منتقدی، حتی اگر عالمی دلسوز باشد، با برچسب و توهین نواخته میشود. اینجاست که باید از خود بپرسیم آیا ما سربازان مکتب امیرالمؤمنین(ع) هستیم یا پیادهنظام لشکر معاویه؟ امیرالمؤمنین(ع) در گرماگرم نبرد، یارانش را از دشنام دادن به دشمن بازمیداشت و راه و رسم گفتوگو را به آنان میآمـوخت.(نهجالبلاغه، خطبه ۲۰۶) آیا میتوان با زبان شمر و منطق ابنزیاد، از حسین(ع) دفاع کرد؟ این بزرگترین تناقض است. دفاع از اهلبیت(ع) باید آینهدار اخلاق خودشان باشد. همانطور که حامد کاشانی در مناظره با اردستانی نشان داد میتوان با ادب، متانت، استدلال پولادین و تسلط علمی، قویترین شبههها را پاسخ داد، بدون آنکه لحظهای از دایره انصاف و اخلاق خارج شد. این روش، هم دفاع از حریم مکتب است و هم تبلیغ عملی آن.
میراثداری عالمانه؛ رسالت امروز ما
این وقایع تلخ، بیش از آنکه نیازمند محکومیت صرف باشند، ما را به یک «مکاشفه» دردناک اما ضروری فرامیخوانند: ما در حال گذار از پارادایم «دفاع احساسی» به ضرورت «میراثداری عالمانه» هستیم. میراثدار، تنها کسی نیست که در برابر مهاجمان به یک گنجینه فریاد میکشد؛ بلکه کسی است که اولاً، خود ارزش آن گنجینه را به عمیقترین شکل ممکن درک کرده و ثانیاً، آن را به زیباترین و متقنترین شیوه به دیگران عرضه میکند. مشکل امروز ما این است که گاهی فریادهایمان برای دفاع، از فهممان از اصل گنجینه بلندتر است.
اینجاست که باید به یک اصل بنیادین در هویت شیعی بازگردیم: اصل «تولی و تبری». ما همواره تصور کردهایم تبری، صرفاً بیزاری جستن از «اشخاص» و دشمنان اهلبیت(ع) است. اما غفلت کردهایم که تبرای عمیقتر، بیزاری از «روشها» و «اخلاق» دشمنان ایشان است. چگونه میتوان ادعای برائت از بنیامیه را داشت، اما در عمل، از روشهای آنان در تخریب، تهمت و ارعاب مخالف بهره برد؟ این یک تناقض ویرانگر در هویت ماست. سرباز حقیقی اهلبیت(ع) کسی است که نه تنها از دشمنان ایشان، که از «شبیه شدن» به دشمنان ایشان نیز بیزاری میجوید. این مرز باریکی است که بسیاری از ما امروز روی آن در حال لغزشیم.
رسالت ما در این عصر، احیای امر اهلبیت(ع) است و خود آن بزرگواران، راه این احیا را به ما نشان دادهاند. امام رضا(ع) در حدیثی نورانی، نقشه راه را برای همیشه ترسیم فرمودند: «رَحِمَ اللّهُ عَبْداً أَحْیا أَمْرَنا... یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا وَ یُعَلِّمُهَا النّاسَ، فَإِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا» (عیون اخبارالرضا(ع)، ج ۱، ص ۳۰۷)؛ «رحمت خدا بر آن بندهای که امر ما را زنده کند... علوم ما را فراگیرد و به مردم بیاموزد، که اگر مردم زیباییهای کلام ما را بشناسند، بیشک از ما پیروی خواهند کرد». امام نمیفرماید «با فریاد و توهین، دشمنان ما را نابود کنید» بلکه میفرماید «زیباییهای کلام ما را به مردم نشان دهید». بنابراین، دفاع استراتژیک و کارآمد امروز، ساختن یک جبهه تبیین است، نه یک لشکر تخریب. جبهه تبیین در برابر هر تحریف، سخن نابجا و زیادهگوییهای افرادی که تریبون دارد. بهترین پاسخ به شبهه آقای اردستانی و بهترین اصلاح برای خطای فلان سخنران محبوب یا مداح پرطرفدار، تربیت صدها کارشناس چون حامد کاشانی است که با تسلط بر علم، منطق و اخلاق، «محاسن کلام اهلبیت(ع)» را چنان هنرمندانه عرضه کنند که جایی برای شبهه و تحریف باقی نماند. وظیفه ما ساختن بنایی آنچنان زیبا و مستحکم از معارف اهلبیت(ع) است که هر بینندهای را مجذوب خود کند، نه آنکه تمام انرژی خود را صرف پرتاب سنگ به سوی کسانی کنیم که به این بنای نیمهکاره و غبارگرفته، خرده میگیرند. این تغییر نگاه، همان درسی است که باید از این آزمونها بیاموزیم و رسالتی است که بر دوش تکتک ما به عنوان میراثداران این مکتب نورانی سنگینی میکند.




نظر شما